سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تعداد کل بازدید : 3464

بازدید امروز : 0

یه خاطره! - حرفهای خودمونی

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

موضوعات وبلاگ

دوستان








لینک به لوگوی من

یه خاطره! - حرفهای خودمونی

اشتراک

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

جستجوی سریع

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا

بایگانی

[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]

یه خاطره!

نویسنده:::: جمعه 85/2/15::: ساعت 1:2 صبح

در پارک عصر آن روز غمگین نشسته بودی
چشمان سبز خود را آرام بسته بودی
گفتم به خود که نصرت. با او بکن تو صحبت
چون دختری قشنگ است فرصت شمر غنیمت
چون آمدم به سویت چشمان خود گشودی
من خنده کردم و تو اخمی به من نمودی
گفتم چه روز سردیست من خسته و غمینم
گفتی تو هم به اندوه من نیز این چنینم
گفتم که داستان چیست؟من مخلصت ((سهیلم((
این نمره موبایلم .این آدرس ایمیلم
از عشق با تو گفتم .عاشق ولی نبودم
چون ساده بودی وپاک من هم خرت نمودم
گفتم که طرز فکرم با دیگران یکی نیست
مانند این پسرها افکارم آبکی نیست
کم کم به من تو کردی یک اعتماد کازب
اما نترس بابا بودی نسبی مواظب
گفتی کسی نکرده هرگز چون من تو را درک
گفتی شوی چو مرده گر من تو را کنم ترک
ای ساده دل تو بودی در فکر خواستگاری
من روز و شب در این فکر تا کی شوم فراری
حالا گذشته یک سال از روز آشنایی
در سالگرد آن روز سر می رسد جدایی
فردا که شد در آن پارک میبینمت دوباره
این گونه میکنم من بر قصدم اشاره
گر چه به عشق و یادی وابسته ات نمودم
اما از اولش هم شایسته ات نبودم
دارم امید این را در قلب خود عمیقا
مردی شود نصیبت بسیار بهتر از من
آن گاه میروم من با نقل این سخن ها
خیلی نمی شوم دور آن سو تر از چمن ها
گر دختری ببینم اندهگین تنها
تکرار می کنم من این رشته فوت و فن ها


موضوعات یادداشت



[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com